توضیحات
- داستان «دختر کبریتفروش» اثر هانس کریستین اندرسن، یکی از غمانگیزترین و تأثیرگذارترین داستانهای کودکانه با درونمایهای انسانی و اجتماعی است. در شب سرد سال نو، دختری فقیر با پاهای برهنه در خیابانها کبریت میفروشد، اما کسی به او توجه نمیکند. او از ترس تنبیه شدن، جرأت بازگشت به خانه را ندارد و در گوشهای مینشیند. با روشن کردن کبریتها، در نور آنها رؤیاهایی زیبا از گرما، غذا و محبت را میبیند. هر کبریت، تصویری از آرزوهای کودکانهاش را زنده میکند. آخرین کبریت، تصویر مادربزرگ مهربانش را نشان میدهد که او را به آغوش میکشد. دختر در همان لحظه، آرام و بیصدا جان میسپارد. صبح روز بعد، مردم جسد یخزدهاش را مییابند، بیآنکه بدانند شب گذشته چه رؤیاهایی دیده است. این داستان، نقدی بر بیتفاوتی اجتماعی و ستایشی از پاکی و تخیل کودکانه است. «دختر کبریتفروش» با سادگی و عمق خود، دل هر خوانندهای را میلرزاند و به تأمل درباره فقر، مهربانی و انسانیت دعوت میکند.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.