Description

علی بابا، مردی فقیر و هیزم‌شکن، در یکی از روزهای معمولی که برای جمع‌آوری هیزم به جنگل رفته بود، به طور تصادفی شاهد ورود چهل دزد به غاری مخفی می‌شود. او مشاهده می‌کند که رئیس دزدان با گفتن رمز “کنجد باز شو!” (یا “افتح یا سمسم!”) درب غار را باز می‌کند و آن‌ها وارد غاری پر از طلا و جواهرات می‌شوند.

پس از رفتن دزدان، علی بابا به غار نزدیک می‌شود و با تکرار همان کلمات، درب غار را باز می‌کند. او با دیدن ثروت بی‌پایان داخل غار، تعدادی از طلاها را برمی‌دارد و با خود به خانه می‌برد. علی بابا تصمیم می‌گیرد راز غار و گنجینه‌های آن را به برادرش قصه نگوید، اما برادرش قاسم که فردی طمع‌کار و حسود است، متوجه می‌شود و از علی بابا می‌خواهد که راز را با او در میان بگذارد.

قاسم با تکرار رمز وارد غار می‌شود، اما در هنگام خروج، رمز را فراموش می‌کند و در داخل غار گیر می‌افتد. دزدان بازگشته و او را می‌بینند و از اینکه راز غار فاش شده است، بسیار خشمگین می‌شوند. آن‌ها قاسم را می‌کشند و نقشه‌ای برای پیدا کردن فردی که این راز را فاش کرده است، می‌کشند.

در ادامه داستان، علی بابا با کمک خدمتکار وفادارش مرجانه موفق می‌شود دزدان را شکست دهد و از خطرات فراوانی که بر سر راهش قرار دارد، جان سالم به در برد. مرجانه با تدابیر هوشمندانه خود، نقشه‌های دزدان را خنثی می‌کند و جان علی بابا را نجات می‌دهد.

این داستان پر از هیجان و ماجرا، به بررسی موضوعاتی مانند شجاعت، هوشیاری و وفاداری می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه افراد ساده و فقیر نیز می‌توانند با هوش و شجاعت خود به موفقیت‌های بزرگ دست یابند.

 

Additional information

Author
Publisher

Publication date

Nov 2008

Language

Format

Hardcover

WhatsApp

0093 777 150 352

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “علی بابا و چهل دزد”

Your email address will not be published. Required fields are marked *